کوچه چهارشنبه بازار یا به اصطلاحِ امروزیها، کوچه نور از آن دست کوچههایی است که هویت شهر مشهد را به دوش میکشد. کوچه چهارشنبه بازار قدمتی صدساله دارد.
به قول کسبه و بازاریهای محله کاشانی این کوچه، «مشهد نبوده، اما چهارشنبهبازارش بوده است»، حتی آن زمان که خشتمالهای معروف مشهد اطراف این خیابان فعالیت میکردند، نیز این کوچه با شکل وشمایل امروزیاش وجود داشته است. در این هفته بهسراغ این کوچه و گذشته و اکنون و آیندهاش رفتیم.
حدود ۱۰۰ سال قبل یعنی درست یک قرن پیش، زمانی که کوچه چهارشنبه بازار و دکانهایش نبود، کاسبان محله برای فروش اجناس خود راهی جز بساط درکنار خیابان نداشتند.
غلامعلی عشقپور یکی از اهالی این کوچه که قدمت کسبوکارش به ۷۰ سال پیش میرسد و مغازه ابزارفروشی این روزهایش، ارثیه آباواجدادیاش محسوب میشود، در اینباره میگوید: «این مغازه را ۷۰ سال پیش، جدم خرید و بعد از آن به پدربزرگ و بعد به پدرم و درنهایت به من ارث رسید. درواقع چند نسل است که در این خیابان کار میکنیم.»
از او میپرسم این مغازه از ابتدا ابزارفروشی بوده است که میگوید: «نه، آن سالها کسی احتیاج به ابزارهایی که این روزها میفروشیم، نداشته است. در زمان جدم کاربرد این مغازه، علیقفروشی (فروش خوراک دام) بوده و تا زمان پدرم نیز به همین کسبوکار مشغول بودی.
ما بعد از ورافتادن گاریها و زیاد شدن خودروها، دیگر این پیشه جوابگو نبود؛ به همین دلیل پدرم این مغازه را ابزارفروشی کرد و تقریبا از ۴۰ سال پیش ابزارفروشی میکنیم. همه نوع ابزار صنعتی و بنایی هم میفروشیم.»
از او درباره سایر کسبوکارهای این کوچه میپرسم. چند لحظه سکوت میکند و پاسخ میدهد: «آن زمانها که بگیروببندهای الان نبود، ستاد سدمعبری هم نبود و کسی به کار کسی کار نداشت.
آن روزها مردم برای اینکه اجناس خود را به فروش برسانند، کنار همین جوی آب بالاخیابان، روی سنگفرش بساط میکردند و هرچه را در چنته داشتند، برای فروش رومیکردند.
این کوچه از همان اول، به نام آشغالفروشی و چهارشنبهبازار معروف بود. برای بساطیها فرقی نمیکرد چه چیزی را بساط کنند، فقط فروش مهم بود و گذران یک روز زندگی.»
بهگفته اهالی کوچه چهارشنبهبازار، دروازهقوچان دیروزی و میدان توحید امروز، آخر مشهد بود. آن طرف دروازه، دیگر بیابان و زمین کشاورزی بود. مردم، کوچه چهارشنبهبازار را آخر مشهد میدانستند.
محمدی، یکی از کسبه کوچه چهارشنبهبازار که سالهاست در این کوچه رفتوآمد میکند، در اینباره میگوید: «یکیدو تا کاروانسرا اینجا بود که خیلی باعث رونق گرفتن کسبوکارهای این کوچه و همچنین بساطیهای آن دوره میشد.
البته یکی از کاروانسراها هنوز وجود دارد، اما این روزها در قامت کارگاه نجاری و... است. دیگر اثری از کاروانسراهای آنوقتها نیست. مسافران با آمدوشد از دروازهقوچان، سری هم به بساطیها و دکانهای این کوچه میزدند و مایحتاج سفر یا خانهشان را تهیه میکردند.»
خیلی از پدربزرگها و مادربزرگها برایمان از خشتمالهای مشهد گفتهاند و ما شنیدهایم. روایتهای زیادی از آنها نقل زبان مردم کوچه و خیابان است. از قدیمیترها بپرسید، حتما برایتان میگویند که خشتمالها در اطراف این کوچه زندگی میکردند و درست جایی که امروز به سهراهکاشانی معروف است، آن روزها گودال خشتمالها بود.
روایت جالبِ ساکنان روزهایِ دورِ این کوچه را عشقپور بهزیبایی تعریف میکند: «خشتمالهای مشهد از ساکنان اولیه این کوچه بودند. آن روزها خبری از سنگ و آجر نبود و به همین خاطر مردم از خشت برای ساختن مغازه و خانه استفاده میکردند. کار این خشتمالها هم همین بود.
آنها در گودالهای خود، خشت درست میکردند. کمکم هر کسی میخواست اینجا را آدرس بدهد، میگفت «گودال خشتمالها». بعدها زابلیها آمدند و، چون اینجا هم زمین ارزان بود و هم کسبوکارش را بلد بودند، کمکم اینجا محلهای زابلینشین شد.
بهمرور زمان که زمینهای این محله گران شد، زابلیها و خشتمالها زمینها و خانههایشان را فروختند و از اینجا رفتند و مردم عادی که کارشان همین نزدیکی بود، املاک اینجا را خریدند و در این کوچه سکونت کردند.»
جالب است بدانید بساطیهای همهچیزفروش و سمسارهای همهچیزبخر، بازمانده کسبه بازارچه حاجآقاجان قدیم هستند؛ بازارچهای که در زمان خودش، قطب اقتصادی شهر مشهد بود و بعد از جمع شدن آن بهدلایلی، کسبه آن چند دسته شدند و هر کس راه خودش را رفت.
عدهای به این کوچه پناه آوردند و درکنار بساطیها کارشان را ادامه دادند. عدهای به کوچه ثبت رفتند و دستآخر عدهای هم به خیابان طبرسی رفتند و کارشان را آنجا شروع کردند. از این میان، عدهای که به کوچه نور آمده بودند، دکانهای خود را باز کردند و درکنار بساطیها، کارشان را شروع کردند.
بهگفته عشقپور که ۷۰ سال است در این خیابان کار میکند، بساطیها در این کوچه همهچیز را بساط میکردند؛ از اجناس دستدوم بگیرید تا کتوشلوار مجلسی: «آن زمان جنس نو خیلی کم، بساط میشد.
اگر هم جنسی نو بهنظر میرسید، از گوشه انبار، آمده بود. یادم میآید یک روز که برای خرید از بساطیها سری به آنها زده بودم، یکی از بساطیها یکدست دندان مصنوعی آورده بود که ادعا میکرد از دهان مرده درآورده و مرحوم هم نو خریده است، حتی به یاد دارم یکبار که کتوشلوار پاره و وصله آورده بودند، برای خرید آن دو نفر با هم درگیر شدند.»
حدود ۴۰ سال پیش روبهروی کوچه نور، یک باب مغازه کلهپاچهای بود. عشقپور بعدازظهرها که کلهها فروش نمیرفت، شاگردش را به درون بساطیها میفرستاد که جا بگیرد و خودش با طبق چوبی، کلهها را میبرد آنجا و بساط میکرد و مردم هم به همین خاطر میآمدند و اینجا جای سوزنانداختن نب.
البته درمیان بساطیها نقالی هم میشد؛ چون مردم دیرتر به قهوهخانه میرفتند، نقال از فرصت استفاده میکرد و در میانه بساطیها گرم میگرفت و مردم هم بعد از تماشای نقالیاش پولی به او میدادند و نقال از همین راه امرارمعاش میکرد.
درکنار بساطهایی که برروی سنگفرش بالاخیابان آن زمان پهن میشد، دکانهایی هم در کوچه چهارشنبهبازار بودند که پیشینه چندساله داشتند.
قدیمیها بیشتر یادشان میآید، زمانی در این کوچه آبنباتفروش معروفی بود که از تمام مشهد برای خرید آبنباتهایش میآمدند؛ البته از قهوهخانه پرطرفدار آن روزهای کوچه هم نباید بگذریم.
احمد گلپرور، یکی از قدیمیهای این کوچه که ۴۰ سال است درِ مغازهاش به روی رهگذران باز است، درباره کسبوکارهای قدیمی این کوچه قبل از اینکه ما آن را به کوچه نور و سمساریها بشناسیم، میگوید: «اگرچه از قدیم اینجا سمساریفروشی و دستدومفروشی بوده، شغلهای دیگری هم در این کوچه روزگار میگذراندند؛ مثلا سر کوچه نور یک قهوهخانه قدیمی بود که خیلی طرفدار داشت.
بعد ازظهرها جای سوزن انداختن هم نداشت. نقالش هم خوب بود. سهچهار تا قهوهخانه دیگر هم در کوچه وجود داشت، اما قهوهخانه سر نبش کوچه بیاوبروی دیگری داشت. آبنباتفروش محله هم، آبنباتهای خوبی به مردم میداد و برای خودش اسباب خدابیامرزی به جا گذاشت.»
از حاجآقا گلپرور درباره یکی از حکایتهایی که از زبان پدربزرگم شنیده بودم، میپرسم. میگویم: «شنیدهام که این کوچه زمانی پاتوق شیرهکشها و تریاکیها بوده است.
میگویند حتی چند مغازه هم از تریاک، شیره میگرفتند و به مردم میفروختند.» میخندد و پاسخ میدهد: «نه، اینطور هم که شنیدهاید، نیست. یادشبهخیر! یک شاطرممد یزدی اینجا بود که با خانمش در بالکن مغازهاش کار و زندگی میکرد.
حکایت مغازهدار شدنش هم حکایت جالبی است. قبل از اینکه این مغازه را بخرند، خانمش شیشههای اطراف مشهد را جمع میکرد و آنها را روی سر به مشهد میآورد و اطراف حرم بساط میکرد. او این شیشهها را دهشاهی یا یک قران میفروخت و با پول آنها همین مغازه را خریدند.
زن و مرد، مریضاحوال بودند و کوپنِ تریاک دولتی داشتند، اما بهاندازه مصرف، استفاده میکردند و مابقی را شیره میکردند و میفروختند؛ البته آن زمانها مصرف تریاک و شیره قانونی بود. بعضی واحدهای بالای مغازههای کوچه هم شیرهکشخانه و محل شیرهگیری بود.
حتی در قهوهخانه هم مصرفش آزاد بود، اما نه به شکلی که این روزها جوانان مصرف میکنند، فقط برای رفع درد و مریضی استفاده میشد و با آبرومندی. این را هم بگویم که این کار یعنی تریاکفروشی و شیرهگیری، نوعی کسب و حرفه در این کوچه نبود.»
بعد از انقلاب و در سال اخیر هم این کوچه به کوچه پرندهفروشان معروف شد و هویت قبلیاش که سمساری بود، کمرنگ شد. اگرچه مردم زیادی برای خرید پرنده به این کوچه میروند و این کوچه به این نام یعنی پرندهفروشی هم معروف است، وقتی به این کوچه برسید، متوجه میشوید که با اعتراض بسیار سایر کسبه و اهالی منطقه، پرندهفروشان از چهارشنبهبازار کوچ و به راسته خیابان توحید نقل مکان کردهاند.
حاجآقا گلپرور در اینباره میگوید: «پرندهفروشان مدت کمی اینجا بودند. دردسرشان برای اهالی زیاد بود و خداراشکر با اعتراض کسبه، اماکن، آنها را جمع کرد و آنها از اینجا رفتند و دوباره این کوچه به هویت خود یعنی سمساریفروشی و دستدومفروشی برگشت.»
این روزها اگر سری به کوچه نور بزنید، حتما سمسارهایی را میبینید که اجناس لوکس و در برخی موارد نو میفروشند. قدیمیترها میگویند که اینجا محل فروش اسباب کهنه و دستدوم بود، اما کمکم به تسخیر سمسارهایی درآمد که لوازم لوکس و عتیقۀ پشت ویترینشان، چشم آدم را مینوازد.
از لوسترهای برنجی تا آفتاب و لگن نقره قجری را در این کوچه پیدا میکنید، حتی میتوانید لیوانهای کمرباریک شاهعباسی را که پشت ویترین مغازهها خودنمایی میکنند، ببینید. کاربری این روزهای کوچه نور، دیگر تغییر کرده است و مغازههایش شیک شدهاند و خبری از دستدومفروشیها و بساطیهای همهچیزفروش نیست.
چند سال است که شهرداری نام این کوچه را تغییر داده و اسمش را کوچه نور گذاشته است؛ اگرچه مردم هنوز هم آن را به نام کوچه پرندهفروشان یا همان چهارشنبهبازار میشناسند.
رهگذران زیادی به این کوچه میآیند، چه برای خرید و چه برای فروش اجناس دستدوم و بدون استفاده خود. آنها هر چیزی را که فکرش را هم نمیتوانید بکنید، میخرند و میفروشند. میتوانید اولین رایانههای تاریخ یا حتی پیت نفتی را که روزی دستمان میگرفتیم و در صف نفت میایستادیم، در اینجا پیدا کنید. کوچه نور افتوخیزهای زیادی داشته.
از زمانی که مشهد سنگفرش بوده و جوی آبی از وسط آن میگذشته است تا الان که ترافیک در این خیابان بیداد میکند، اما هر چه بوده و هست، این کوچه بخشی از هویت شهرمان محسوب میشود و از حق هم نگذریم، بهخوبی توانسته است هویت خود و شهرمان را حفظ کند.
* این گزارش شنبه ۲۸ بهمن ۹۶ در شماره ۲۸۱ در شهرآرا محله منطقه دوچاپ شده است.